کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : محسن راحت حق     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

غربتی دیدم در این دامِ محبّت بی‌حساب            پُر شدم ای زادۀ زهرا ز حیرت بی‌حساب

تا که افـتادی ز پا، برخواستم مثلِ عـلی            دارم از شاهِ ولایت، شورِ هیبت بی‌حساب


خم نخواهد شد قدِ زینب، قسم بر خونِ تو            در دلم موّاج شد بحرِ شجاعت بی‌حساب

عصرِ عاشورا که شد، شد بدترین حال و هوا            پیشِ چشمم شد بپا گویا قیامت بی‌حساب

حمله‌ور شد فوجِ دشمن با هـیاهویِ زیاد            ناسزاها گفته شد در وقتِ غارت بی‌حساب

دخترانت پابرهـنه، ناگـران، مـویه کنان            شد بر این آلاله‌هایِ تو جسارت بی‌حساب

گوش ها پاره شد و خلخال‌ها مسروقه شد            بر بدنها می‌رسید آنجا خسارت بی‌حساب

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : سیدرضا موید نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

تو آفـتـاب منی با چـنـین جـمال حسین            مرا ببخش که خواندم تو را هلال، حسین

گرفته روی تو را گرچه خون و خاکستر            تو آفـتاب وجـودی و بی‌زوال، حـسین


سرت به نیزه و قرآن به لب، جلالی نیست            به جز جلال خدا فوق این جلال، حسین

ز شـور نـغـمـۀ قـرآنت ای عـزیز دلـم            ز حال رفتم و باز آمدم به حال، حسین

قـسم به پـیـکـر پـامـال تـو که نـگـذارم            کـنـند خـون شـریف تو پایـمال، حسین

یزید اگر به اسـارت کـشانـده اهلت را            کشم حکـومت او را به ابتـذال، حسین

کـنـم حـرام بـر او شـهـد زنـدگـانـی را            که او حـرامِ خـدا را کند حلال، حسین

ز کـودکـان ز پـا اوفـتـاده گـیـرم دست            اگر که سیـلیِ دشمن دهـد مجال حسین

به هر یکی ز صغیران به گریه می‌نگرم            تو را ز من طلـبد با زبان حال، حسین

زبان حال «مؤید» غلام تو، این است            من و جدایی از تو بُـود محـال، حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است ؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

به راه عشق تو ای تشنه کام، زینب را            سرِ شکـسـته بود بهـترین مدال، حسین

سـر شـکـسـتـۀ مـن بـا سـر بـریـدۀ تـو            ز پـاره پـارۀ دل دارد اتـصال، حـسین

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در برت تقدیم جان می‌خواستم اما نشد            چون کبـوتر آشیان می‌خواستم اما نشد

تا کنم گریه به یک زخم از هزاران زخم تو            روضه‌ای فوق زمان می‌خواستم اما نشد


زخم و خاک و آفتاب و خیمۀ غارت شده            من بـرایت سایـبان می‌خـواستم اما نشد

تا به جای تو لگد کوب سواران می‌شدم            من هزاران جان ز حق می‌خواستم اما نشد

دور تا از محـمل زینب کند نامحرمان            غرش یک پهلـوان می‌خواستم اما نشد

تا که شاید لحـظۀ آخر به پایت دق کنم            مهلـتی از سـاربان می‌خـواستم اما نشد

غسل و کفن و دفن و تشیع ات بماند آه من            بر سرت سنگ نشان می‌خواستم اما نشد

نه عمامه نه عبا خاتم نه در وقت سفر            از لبِ لعـلت اذان می‌خـواسـتم اما نشد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

تا به جای تو لگد کوب سواران می‌شدم            من هـزاران جان می‌خـواسـتم اما نشد

نه عمامه نه عبا خاتم نه در وقت سفر            از لب لعل لبت اذان می‌خواستم اما نشد

 

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر برادر

شاعر : حسین دارند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تا تو بـودی، نـفـسِ آیـنـه دلـگـیر نـبود            در دلم هیچ، به جز نقش تو تصویر نبود

بی‌تو اما، نتوان گفت که بر من چه گذشت            از دلم پرس که این‌گونه زمین‌گیر نبود


آه از درد اسیری که به همراهی اشک            جز صدای جرس و نـالـۀ زنجـیر نبود

با تو می‌خـواسـتم از کـربـبلا برگـردم            با تو بودن، چه کنم، آه، که تقدیر نبود

گرچه با اشک مرا از تو جدا می‌کردند            رفـتنم را تو ببخـشای، که تقصیر نبود

خواسـتم جای پدر، بر بدنت بوسه زنم            به تنت جـز اثـر بـوسـۀ شـمـشـیر نبود

مردمی عهد شکـستـند که گوش دلشان            آن‌قَـدَر سـنگ، که امید به تـأثـیـر نبود

لحظه‌ای کاش! پس از داغ مرا می‌دیدی            تا ببینی که چنین، خواهر تو پیـر نبود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن بوسیدن رگ های بریده و گلو تغییر داده شد

خواسـتم جای گلو، بر بدنت بوسه زنم            به تنت جـز اثـر بـوسـۀ شـمـشـیر نبود

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه            تحـمـل می‌کـنـم امـا وداعِ آخـرت را نـه

لباست کهنه پیراهن، تحمل می‌کـنم باشد            ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه


غریبی تو را شاید دهَم دست فـراموشی            هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه

فرامـوشم شود شـایـد لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن            به دختر بچه‌ها طرز نگاه دخترت را نه

نبودی و به شهر شام بی‌انصاف‌ها بردند            زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه

بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش            سرم را می‌دهم اما نخی از معجرت را نه!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

فرامـوشم شود گاهی لـبـان تـشـنه‌ات اما            به روی خاک‌های داغِ صحرا پیکرت را نه

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در مسیر شام

شاعر : حسین علاء‌الدین نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی            عروجت را گواهی می‌دهد این سِیْر عرفانی

طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا            اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ می‌مانی


در اوج غربت خود جرعه‌نوش قرب حق بودی            قیامت بر سر نیزه سجـودی بود طولانی

سجودی که تو را می‌برد تا قَوسَین أو اَدنی            سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی

تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد            به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی

عجب حَجّی به جا آورده‌ای با حلق خونینت            کدامین حج به خود دیده‌ست هفتاد و دو قربانی

تو دین تازه‌ای آورده بودی با خودت گویا            دوباره تازه می‌شد خاطرات سنگ و پیشانی

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

آفــتــابــا هـــلال مـــاه شــدی            کـاروان را چــراغ راه شـدی

بـر سـرم سـایـۀ سـرت افـتـاد            مـا تَـوَهَّـمـت یـا شَـقـیـقَ فـؤاد


بـر سـر نی سـر تو آیت نـور            نِی شجر، من کلیم محمل طور

چـشم‌های تو مـحـمـلم را بُـرد            صوت قـرآن تـو دلـم را بُـرد

مـصحـف سـرخ هـیـفــده آیـه            سر نی کـرده بـر سـرم سـایه

من شـدم سـایـه‌بـان پـیکـر تو            حال شد سایـه‌بان من سـر تـو

کاش یک دم به خاطر دل من            خـم شود نـیـزه در مقـابل من

تا بگیرم ز نوک نی به بـرت            بزنم بـوسـه‌ها به زخم سـرت

نیزه از خون حنجرت خجل است            نیزه‌دارت چقدر سنگدل است

نی که خـم می‌شود مقـابل من            او شـود دورتر ز محـمـل من

کاش سنگی که خورده بر سر تو            خصم می‌زد به فرق خواهر تو

کـس نـدیـده کـنـار یـکـدیـگـر            آفـتـاب و غـبـار و خـاکـسـتر

یـاد روزی که مـادرت زهـرا            همچو جان در بغل گرفت مرا

شانه زد حلـقـه حلـقـه مویم را            غـرق گـلـبـوسه کرد رویم را

گفت: زینب تو نور عین منی            که شـبـیه من و حـسـین مـنی

گـردش آفـتـاب و مـه تـا بـود            این شباهت هـمیشه در ما بود

حال ای جان و دل ز من بُرده            این شباهت چرا به هم خورده؟

موی زینب سفید و موی تو سرخ            روی زینب کبود و روی تو سرخ

صورت من ز آفـتـاب، کـبود            صورت تو ز سنگ، خون آلود

در دو چشمم نگاه خستۀ توست            عکس پیـشانی شکستۀ توست

یا بیا خـون ز صورتت شویم            یا تو خون پاک کن ز گیسویم

کاش می‌شد که جامه چاک کنم            خون ز پـیـشانی تو پاک کـنم

کاش پـیـش از بریـدن سر تو            می‌بـریـدنـد سر ز خواهـر تو

تـیـر تا از کمان شتـافـتـه بود            کاش قـلـب مرا شـکـافـته بود

نیزه بر صورت تو چنگ زده            کی به پیشانی تو سـنگ زده؟

از سر تو شکـستـه‌تـر، کـمرم            از گـلوی تو پـاره‌تـر، جگـرم

آسـمـان بر سـرم خـراب شده            گرد ره بر رخـم حـجاب شده

یوسـف فـاطـمـه! عـزیـز دلـم            از تـو و دخـتـران تو خـجـلـم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : قاسم قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : قطعه

کـوفه و شـام مرا پـیـر نکـرده به خـدا            پیر کرده است مرا هجر تو ای خون خدا

قـاتل من نبـود کعـب نی و سنگ عـدو            دیـدنت بر روی نـی می‌کـشدم شاه ولا


می‌کُـشد دوری تو عـاقـبـتـم ای سـالار            نظری کن ز روی نیزه تو ای شاه به ما

کی ز یـادم بـرود لحـظـۀ جان دادن تو            لحظه‌ای را که ز پیکر سر تو گشت جدا

لحظه‌ای را که زمین لرزه به جانش افتاد            یا حسین ذکر ملک بود و همه ارض و سما

تو زمین خوردی و دیدم که زمین می‌لرزد            تـیره و تار شد آن دم همۀ کـرب و بلا

حال اینک که سرت را بروی نیزه زدند            زینبت گشته سراسر همه دم غرق عزا

می‌زنم سیـنه ز هـجـران تو و گـریـانم            در سرم هست فقط ذکر تو و شور و نوا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

کـوفه و شـام مرا پـیـر نکـرده به خـدا            پیر کرده است مرا هجر تو ای روح خدا

من زمین خوردم و دیدم که زمین می‌لرزد            تـیره و تار شد آن دم همۀ کـرب و بلا

زبانحال راهب دیر مسیحی با سر مطهر امام علیه السلام

شاعر : محمدعلی بیابانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

ای میهمان بی‌بدن ای سر خوش آمدی            از بزم این جـماعت مهمان کُش آمدی

دیریست وا نگشته به این دیر پای غیر            تو آمـدی که با تو شـوم عاقـبت بخـیر


در کـسـوت مسـیـح به مهـمـانی آمدی            وقـتـی به دیـر راهب نـصرانـی آمدی

تو قـصد کرده‌ای همه دنیای من شوی            ترسا شدم که حضرت عیسای من شوی

بی‌پـیـکـر آمدی سر و جـانـم فـدای تو            ای سر! بگو چگونه نهم سر به پای تو

ای سـیـب سـرخ آمـده‌ای تـا بـبـویـمت            بـگـذار بـا گـلاب نـگـاهـم بـشـویـمـت

این دیـر کـربـلا شده قـربـانی‌ات شوم            قـربـان زخـم گـوشۀ پـیـشـانی‌ات شوم

دامن مکـش ز دسـتـم دسـتـم به دامنت            رأست چنین شده است چه کردند با تنت

تیر و سنان و نیزه و شمشیر و ریگ و خار            از هر چه هست زخمی داری به یادگار

با اینکه از لـبـان تو پـیـداست تشنه‌ای            گویا نرفـته تـشـنه ز خون تو دشـنه‌ای

از وضـع نـامـرتـب رگـهـای گـردنـت            پـیـداست بـد جدا شده رأس تو از تنت

زخم لبت؛ گمان کنم این زخم، کهنه نیست            این خرده چوبها که نشسته به لب ز چیست

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر در راه کوفه و شام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دو دستم بسته و سوی تو چشمی چون سبو دارم          بریز آبی بر این آتش که از سرخیِّ رو دارم

چراغ چشمم از سیلی به سو سو کردن افتاده          نگاهی کن به سویم تا که بر این دیده سو دارم


سخن‌هایم اگر محکم ولی در خویش می‌گریم          که از غـم ذولفـقـار آبداری بر گـلو دارم

سرت افتاد و افتادم روان گشتی روان گشتم          که من با هم قدم بودن از اول با تو خو دارم

هر آنچه بر سرت برنیزه آمد برسرم آمد          چنین در آینه با خویش هر دم گفتگو دارم

تمام کوچه‌ها سد شد اگر،من سد شکن هستم          به هر مژگان ز اشک خویش سیلابی به جو دارم

سرت را تا در آغوشم نگیرم که نمی‌میرم          چهل منزل اگر جان کنده‌ام این آرزو دارم

: امتیاز

زبانحال راهب دیر نصرانی با سر مطهر امام علیه‌السلام

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کــنـار دِیــر شـبـی ازدحــام را دیــدم            و جـلـوه گر سر مـاهی تـمـام را دیدم

میان بـزم شـرابی در آن سـیاهی شب            به روی نـیـزه سر یک امـام را دیـدم


شبیه حضرت عیسی سخن به لب می‌برد            ولـی تـفــاوت هـر دو کــلام را دیــدم

بـه پــارۀ دل پـیـغــمـبـر هـمـیـن امّـت            نــهـایـت ادب و احـــتـــرام را دیـــدم

به دین و مذهب خود هم عمل نمی‌کردند            نـتـیـجـه‌هـای غــذای حــرام را دیــدم

سری عـزیز گـرفـتـم چو ثـروتم دادند            حریص بودن این خاص و عام را دیدم

ز لطف و برکت این سر دگر مسلمانم            که روی عـشق عـلـیه السلام را دیـدم

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سر مطهر برادر

شاعر : اعظم سعادتمند نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

شبـیه کـوه پابـرجایم و چون رود سیّالـم           به سویت می‌دوم با کودکانی که به دنبالم...

تمام ابـرها بر شانۀ من گـریه می‌کردند           گـرفـتم آسمانِ خـسته را زیر پـر و بـالم


نمی‌دانی چطور آرام کردم کودکانت را           گرفتم قـطره‌های اشک را با گوشۀ شالم

ببین بر چهرۀ من رد پای باد و باران را!           ببین بی‌عمر نوح امروز، بانویی کهن سالم!

نشد لبـریز در توفان غـم‌ها کاسۀ صبرم           به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم

اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنـشـینم           برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم

میان رفت و آمدهای قایق های سرگردان           به غیر از کشتی‌ات راه نجاتی نیست در عالم

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در راه کوفه و شام

شاعر : زهرا محمودی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر کس دچـار قـصۀ بـایـد، نـبایـد است           عمرى میان مانـدن و رفـتن مُردد است
راهى است راه عشق، به دلداده‌ها بگو:           خوشبخت آن دلى است که در رفت و آمد است!


هـر جـاده می‌رسـد به دو راهى کـربـلا           طورى که اوج جذبه گری‌ش بی‌حد است

طوفان گرفته است به حُرها امان دهید!           این کـشتی نجـات عـزیزان احـمد است!
پرچم به دست می‌بـرد این نیل تـشنه را           یک زن که از تمامى مردان سرآمد است
او خطبه خوان مرثیه‌هایی شنیدنى است           در انتشار مکتب سرخش زبانـزد است!
ایـن نـاخـداى صبــر خــدایـى نـمی‌کـنـد           این عالمه به حرمت عِـلمش مقـید است
زیـبـاتر از مسیـر حـسیـنى شدن نداشت           وقتى عیار عـشق تو بالاتر از صد است
تاریخ از بَـر است سرآغـاز خطبه را...           این کاروان، به نام خدا، با سر آمده است

: امتیاز

ماجرای دیر راهب و سر سیدالشهدا

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

دیــد از دور مــســیــحـا نـفـسـی مــی‌آیــد            دیــد بــا قــافــلــه فــریــادرســی مـی‌آیـــد

صحنه‌ای دیــد در آن قــافـلـه اما جانکــاه            بر سر نیزه سری دید، سـری همچون ماه


این ســر کـیـست که اینقــدر تـماشا دارد؟            صوت داوودی و انـفـاس مـسیـحــا دارد؟

از سر هر مــژه‌اش معـجــزه بر می‌خیزد            با طـنـیـنـش همه آفــاق به هــم می‌ریــزد

با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه            به ادب نــافه‌گشایی کن از آن زلف سیـاه

گرچـه این شیــوۀ رنــدان بــلاکــش باشد            حیف از این زلف که بر نیزه مشوّش باشد

با دلی ســوخـتــه آمد به طـواف ســر ماه            پــاره پــاره دلش از داغ لب پــرپـر مــاه

گفت ای جان جهان نذر غمت! جـانم باش            امشبی را ز ســر لطف تو مـهـمـانم باش

مــاه را هـمــره خود با دلِ بـی‌تــاب آورد            نذر لب‌های ترک خــورده کمی آب آورد

خون ازآن چهره که می‌شُست،دلش خون می‌شد            حــال او مـنـقـلب و دیده دگــرگون می‌شد

اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند            روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند

روضه میخواند: همه عمر در این چرخ کبود            بین زرتـشـتی و آشــوری و ترسا و یهود

نـشـنـیـدم که ســرِ نـیــزه ســری را ببرند            یا که در سلسله بی بـال و پــری را ببرند

آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود            عشق میگفت به شرح، آن‌چه بر اومشکل بود

گفت: عــالــم شده حیــرانِ پـریشــانی تو!            کـیستــی تو؟ به فــدای ســر نــورانی تو!

ناگهان ماه،‌ چه جـانکــاه دمی لب وا کرد            محشری در دل آن سوخته‌دل، برپــا کرد

گـفـت: من کـشتــۀ لب‌تشنــۀ عــاشــورایم            زیــنت دوش محــمــد، پــســر زهــرایــم

دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست            شـعلــۀ آتشی از نخلــۀ طــور افـتــاده‌ست

تـشـنـۀ عـشـق شد از غصه نجــاتش دادند            نــاگهــان در دل شب آب حـیــاتش دادنــد

صورتش را به روی صورت خونین حسین            و مُشَـرَّف شد از آن لحظه به آئین حسیـن

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : حمید رضا برقعی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : مثنوی

نسیمی آشنا از ســوی گـیـسـوی تو می آید            نفس هایم گـواهی می دهد بــوی تو می آید

شکــوه تو زمین را با قیــامت آشنــا کرده            و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده


زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟            تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت            به عالم شور بخشیدی همه عالم به قربانت

مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم            جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حی یا قیوم

خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی            و عیــسی را به آیین مسلمـانی در آوردی

خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی            از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی

تو میرفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم            به صحرایی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم

تو را تا لحـظۀ آخــر نگــاه من صدا میزد            چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا میزد

حدود ساعت سه، جـان من میـرفت آهسته            برای غـرق در دریــا شدن میرفت آهسته

بخوان! آهسته از اینجا به بعد ماجرا با من            خیالت جمع ای دریای غیرت خیمه ها با من

تمــام راه بر پا داشتم بــزم عــزا در خود            ولی از پا نیفتادم، شکستم بی صدا در خود

شکستم بی صدا درخود که باید بی تو برگردم            قدم خــم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم

نسیمی آشنا از ســوی گیـسـوی تو می آید            نفس هایم گــواهی می دهد بـوی تو می آید

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی که بیشتر مدح شبیه به ذم است؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید 

جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت            از این عالم چه میخواهی همه عالم به قربانت

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای آنکه نیست غیر خـدا خون بهای تو            قـلب بـه خـون نشستۀ من رو نمای تو

زینب دلـش شکسته ولی سر شکسته نیست            سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو


قرآن بخوان اگرچه تو را سنگ میزنند            دیـن خــدا نـفــس بکـشـد با صــدای تو

زینب نفس نمی کشد ای نـفـس مطمئن            یک لحظه در هوای کسی جز هوای تو

تو سربلند بر ســر نیــزه بخوان بــدان            زینب هم ایــستــاده بــمـیــرد بـرای تو

من پای نی تو بر سر نی گریه میکنیم            تو مبتــلای عشـقــی و من مبتــلای تو

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛  مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن؛ مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ای آنکه نیست غیر خـدا خون بهای تو            خــون سـر شکستــۀ من رو نمــای تو

زینب سرش شکسته ولی سر شکسته نیست            سر خم نکرده پیش کسی جز خدای تو

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن قالب شعر : غزل

رأس تو را به روی نی، هرچه نظاره میکنم            سیــر نمی شود دلــم، نگه دوبــاره میکـنم

ز اشــک و آه سینه ام، میــان آب و آتـشم            چو با توأم، از این میان کجا کناره میکنم


گمان کنند دشمنان، نیست به کام من زبان            ز دور بسکه با سرت، به سر اشاره میکنم

به دختران خود بگو که گوشواره ها چه شد            گریه به گوشواره نی، به گوش پاره میکنم

هم سر تو بر سر نی، هم سر اکبرت زپی            گاه نگــاه سوی مـه، گه به ستــاره میکنم

رخت به خون که رنگ زد؟ آینه را که سنگ زد           خنده ز آه خویشتن به سنگ خــاره میکنم

: امتیاز

مرثیۀ اهل بیت در کوفه و شام

شاعر : محمد مباشری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی قــرار شد که دلـی امتحــان شود            باید دچــار درد و غـمی بیکــران شود

سروی بـرای آنکــه شود آبــروی دیـن            پـیـغـمـبـر حسیـن چو پـیـغـمبران شود


از بهر حفظ معجــر خود دختــر یتـیـم            بــاید به پشت خــار مغیلان نهان شـود

آن شیر زن که درد و بلا را به جان خرید            بــاشد ســزا کـفـیــل امـام زمــان شـود

قـامت برای آنکه بگردد ستــون عشق            باید به زیـر بــار مصـائب کمــان شود

باید سـفـیــر واقعــه بهـر حیــات نــور            با دست بستـه در پی قــاتـل روان شود

آتش به جان خـرید چو آگــاه شد دلـش            باید به شـام و کوفه چو آتش فشان شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

رویی بــرای آنکــه شود آبــروی دیـن            بــاید اسیــر سیــلی نــامحــرمــان شود

زبانحال حضرت زینب با برادر در کوفه و شام

شاعر : سید علی رکن الدین نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـا می دهـم بـه سـاحـت قــدسـیـتـان درود            از کوهسار نیـزه روان می کـنی دو رود

با این هــزار و نهصـد و پـنجــاه آیه درد            من می شوم پـیمبـرت ای مصحـف کبـود


من را نگـاه می کنی از روی نی چه دیر            می بندی از نگاه من آن چشم را چه زود

مـوی رهـای خویش چرا جـمع کرده ای؟            خــاکستــر است روی لبت یا غـبـار دود

دیشب به خانۀ چه کسی روضه رفته ای؟            این بوی نان ز روضـۀ مـاهـانۀ که بود؟

سرهای قدسیان همه بر طاق عرش خورد            وقـتـی قـیـام نـیـزه تـان رفـت در سـجـود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن؛ مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

حک شد به چوب محمل من مهـر داغ تو            سر بسته ماند نامه در این بزم پُـر شهود

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

قــرآن بخـوان از روی نـیـزه دلـبـرانه            یاسـین و الرحمـان بخوان پـیـغـمـبرانه

قرآن بخوان تا خـون سرخت پا بگیرد            هم چون درخت روشنی در هر کرانه


بایـد بـلـرزانــی وجــود کــوفــیــان را            قـرآن بخـوان با آن شـکـوه حـیــدرانـه

خورشید زینب شام را هم زیـر و رو کن            قـرآن بخـوان با لهجـه ای روشنگـرانه

کوثر بخوان تا رود رود این جا بـبارم            در حـسرت پلک کـبـودت خـواهـرانه

اما چه تکـریـمی شد از لب های قـاری            تـشـت طـلا و بــوسـه های خـیـزرانـه

گـل داده از اعجــاز لب های تو امشب            این چـوب خشک اما چرا نیـلـوفـرانه

در حسرت لب های خشکـت آب می‌شد            ریحــانه ات با التــمــاسی دخــتــرانـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت حفظ بیشتر حرمت اهل بیت حذف شد

قرآن بخوان شاید که این چشمان هرزه           خیــره نگردد سوی ما خـیــره ســرانه

ابیات زیر به دلیل ایراد روایی حذف شد زیرا خم شدن نیزه و موضوع تنور خولی در مقاتل معتبر نیامده است همانگونه که علما و مورخین در کتب تاریخ الامم والملوک ۵/۴۵۵؛ الکامل فی‌التّاریخ ۱۱/۱۹۲؛ مُثیرُالأحْزان ۲۸۸؛ مَناقِبِ آلِ ابیطالب۴/۶۰؛ بحارالأنوار۴۵/۱۲۵؛  جلاءالعیون ۵۹۸؛ منتهی الآمال ۴۷۴؛ نفس المهموم ۳۳۹؛ ناسخ التّواریخ ۵۱۷؛ مقتل امام حسین ۲۰۹؛ تصریح کرده اند خولی ملعون سر مطهر امام را در زیر تشت قرار داد نه در تنور خانه  جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. 

آن شب که می‌بوسید چشمت را سه ساله           خــم شد ز داغت نیــزه هم نـابــاورانه

از داغ تو قــلب تنــور آتــش گــرفتــه           تا صبــح با غـمـنــاله هایی مــادرانــه

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با سر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : سعید بیابانکی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شبی دراز شبی خـالی از سپـیده منـم           طلوع تلخ غروبی به خون تپـیده منم

پی نظاره ات ای یـوسف سراپا حُـسن           کسی که دست ودل ازخویشتن بریده منم


خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی              نگــاه کن منم این سروِ قد خمیده منم

کسی که ازهمه سو زخم تیغ دیده تویی              کسی که ازهمه زخم زبان شنیده منم

اگربه کورۀ داغ تو سوختم خوش باش           غـمت مـبـاد که شمـشـیـر آبـدیده منم

فـتــاده آتــش غـــم بـر دوازده بـنــدم              غزل تویی و سرآغاز این قصیده منم

خوشا به حال تو این ره به پای میپویی            کسی که این همه ره را به سر دویده منم

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تمام ابیات زبانحال حضرت زینب است، بیت زیر بیشتر مدح شبیه به ذم است لذا حذف گردید

کر است عالم  ومن عاجز ازسخن گفتن          خیال می کنم آن گنگ خواب دیده منم

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی         نگــاه کن منم این بـیـد قـد خـمـیده منم